![](http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/img/daneshnameh_up/3/3e/bermudatriangle23.gif)
مثلث برمودا رازی در آسمان و دریا![](http://www.blogsky.com/images/smileys/008.gif)
موقعیت مثلث برمودا مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایرهای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا 80 درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق میگردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمیشود.
وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف میکند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو میگذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر میگردد. »
این محل فتنهانگیز و تقریبا باور نکردنی اسرار غیر قابل توصیف جهان را به خود اختصاص داده است. مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن 6 هواپیمای نیروی دریایی همراه با تمام سرنشینان آنها در پنجم دسامبر 1945 کسب کرد. 5 فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای ماموریتی عادی و آموزشی ، در منطقه مثلث ، پرواز میکردند که با ارسال پیامهایی عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات ، به هوا برخاست اما بعد از 23 ثانیه پرواز ناگهان از صفحه رادار محو شد که هر شش هواپیما به طرز فوقالعاده مشکوکی مفقود شدند.
آخرین پیامهای مخابره شده آنها با برج مراقبت حاکی از وضعیت غیر عادی ، عدم روئیت خشکی ، از کار افتادن قطب نماها یا چرخش سریع عقربه آنها و اطمینان نداشتن از موقعیتشان بود. این در حالی بود که شرایط جوی برای پرواز مساعد بود و خلبانان و دیگر سرنشینان افرادی با تجربه و ورزیده بودند. با وجود مدتها جستجو هیچ اثری از قطعه شکسته ، لکه روغن ، آثاری از اجسام شناور ، خدمه یا تجمع مشکوکی از کوسهها دیده نشد. هیچ حادثهای چه قبل و چه بعد از آن ، تا این حد حیرتآورتر از ناپدید شدن دسته جمعی هواپیماهای مذکور نبوده است. در حوادثی مشابه در این منطقه قایقها و کشتیهایی مفقود شدهاند (قربانیان مثلث برمودا)، در برخی موارد هم فقط خدمه و سرنشینان ناپدید گشتهاند.
ر اثر مرور زمان سیل شایعات در باره این منطقه قوت گرفت. شایعاتی از قبیل وجود یک هیولای عظیم الجثه در انجا، وجو معبری به جان دیگر، وجو یک نیروی مغناطیسی قوی در انجا و .... که اکثرا زائده تخیل مردم و منجمله روزنامهنگاران بود.
تا این که فکر کنم یک سال پیش بود که در اخبار اعلام شد که دانشمندان پی به دلیل علمی ناپدید شدن کشتی ها در مثلث برمودا پی بردند. انها با عکسبرداری هوایی و ماهواره ای از منطقه پی به وجود گسلها و دهانههایی آتشفشانی بزرگی در منطقه بردند که از آنها گاز متان بیرون میآمد.
جریان این گاز مکررا از دهانه این آتشفشان های ادامه داشته و موجب به ساطع شدن گاز از کف آب میشود. سقوط هواپیماها هم احتمالا به علت وجود گاز متان به نسبت زیاد در هوای اطراف هواپیما بوده و باعث توهم خلبان میشود. و موجب بیهوشی و یا گاه مرگ او میگردد. شاهد این مدعا هم وجود کف سفید رنگ در ساحل بر اثر خروج حباب های متان است که خلبانها بارها به آن اشاره کردند.
این مثلث برمودا هنوز یک راز بزرگه گاز متان و آتشفشان ممکنه باشه اما علت اصلی نیست هنوز کسی نتونسته اونجا رو ببینه تصاویر ماهواره ای هم منطقه ی متلث شکلی رو نشون میدن که تقریبا به صورت یه خشکیه که وسطش یه حالتی مانند گرداب بشدت عظیم وجود داره
منطقه وحشت
همه روزه هواپیماهای متعددی بر فراز مثلث برمودا پرواز میکنند. کشتیهای بزرگ و کوچک در آبهای آن در حال تردند و افراد زیادی برای بازدید ، به این منطقه مسافرت میکنند، بدون آنکه اتفاقی بیفتد. از طرف دیگر ، در دریاها و اقیانوسها در سراسر دنیا ، کشتیها و هواپیماهای زیادی مفقود شده و میشوند. پس چرا فقط مثلث برمودا از بقیه مناطق تفکیک شده است. علت این است که اولا هیچ امیدی برای یافتن حتی اثر و نشانهای وجود ندارد. ثانیا در هیچ منطقه دیگر چنین ناپدید شدنهای بی دلیل ، بیشمار و نامعلوم روی نداده و به این خوبی ثبت نشده است.
مشاهدات و گزارشات
در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا ، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شدهاند که تماس رادیویی خود را با ایستگاههای مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کردهاند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیر عادی مخابره کردهاند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و یا چرخش عقربههای قطب نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه آلودی ، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیر عادی در آبها که تا لحظاتی قبل آرام بودهاند، بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع.
این پیامها رفته رفته ضعیفتر و غیرقابل تشخیصتر شده و یا سریعا قطع شدهاند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شدهاند. در برخی موارد گزارشها حاکی از آن بود که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح روئیت شده است. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا که پس از مدتی ناپدید شده ، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شده است.
در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شدهاند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی ، دستگاهها و سایر ابزارهای قایقهای ناظر از کار افتاده بودند که پس از رفع تاریکی آسمان ، دوباره شروع بکار کردهاند.
در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید. "خطری همانند یک خنجر هم اکنون ... به سرعت میآید ... ما نمیتوانیم فرار کنیم ..." در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود، کشتی ناپدید شد.
علل واقعه
علل فرضی طبیعی
توضیحات و علل فرضی مختلفی درباره حوادث مثلث برمودا ارائه شده است که معمولترین فرضیات بر اساس مرگ غیر طبیعی (زیرا هیچ جسدی تا کنون بدست نیامده است.) بنا شده است. این توضیحات عبارتند از:
جزر و مد ناگهانی دریا در نتیجه زلزله در اعماق دریا ، وزش بادهای مخرب و اختلالات جوی ، گویهای آتشفشان که موجب انفجار هواپیماها میشود، گرفتار آمدن در جاذبه یک گرداب یا گردباد که باعث سقوط و انهدام هواپیماها یا انحراف مسیر کشتیها و مفقود شدن آنها در آب میشود، تحت تاثیر نیرویی مغناطیسی قرار گرفتن و اختلالات امواج الکترومغناطیسی، ولی این دلایل توجیه قابل قبولی برای ناپدید شدن هواپیماها و کشتیهای متعدد در یک منطقه نیست.
علل فرضی غیر طبیعی
دستگیری و ربوده شدن به وسیله زیردریایی یا بشقاب پرندههایی متعلق به کراتی دیگر که برای تحقیق درباره حیات و زندگی باستان و حال ما انسانها به کره زمین آمدهاند، میتواند علتی غیر طبیعی برای توجیه وقایع باشد.
یکی از عجیبترین پیشنهادات در این مورد بوسیله ادگار کایس ، پیشگو و روانکاو و حکیم در دهه پنجم قرن بیست ، ارائه شده است. به عقیده وی قرنها قبل از کشف اشعه لیزر ، بومیان سواحل اقیانوس اطلس از کریستال به عنوان یک منبع انرژی و قدرت استفاده میکردند. به نظر کاین نوعی نیروی شیطانی القا شده از سوی آنها ، در عمق یک مایلی در قسمت غرب اندروس غرق شده که هنوز در برخی مواقع باعث از کار انداختن ابزار و وسایل الکتریکی کشتیها ، هواپیماها و در نهایت نابودی آنها میگردد.
ام. ک. جساپ که یک فضانورد ، منجم و متخصص کره ماه است، در کتابش به نام « در مورد بشقاب پرندهها » ابزار میدارد که ناپدید شدن کشتیهای مشهور در مثلث برمودا ، به وسیله اجسام پرنده صورت گرفته است. وی مفقود شدن خدمه آنها را نیز به اجسام مزبور ربط میدهد. به عقیده جساپ یوفوها هر چه هستند، حوزه مغناطیسی موقتی ایجاد میکنند که دارای طرحی یونیزه شده است و میتواند باعث متلاشی شدن یا ناپدید شدن هواپیماها و کشتیها گردد. او روی این سوال کار میکرد که چگونه نیروی مغناطیسی کنترل شده و میتواند باعث نامرئی شدن گردد. نظریه میدان واحد انیشتین او را مجذوب کرده بود. جساپ هر دو اینها را کلیدی میدانست برای ظهور و محو شدن ناگهانی بشقاب پرندهها و ناپدید شدن کشتیها و هواپیماها. ولی مرگ امکان ادامه فعالیت و نتیجه گیری را از جساپ گرفت و تحقیقاتش نیمه تمام ماند.
گذشته و آینده برمودا
به نظر میرسد که این منطقه طی زمانهای متمادی گذشته نیز در افسانهها به منزله مکانی ترسناک وجود داشته و حتی خیلی قبل از تاریخ کشف آن و بعد از آن تاریخ تا صدها سال با عناوین «دریایی از مقبرهها» ، «مثلث شیطان» ، «مثلث مرگ» ، «دریای بدبختی» ، «گورستان آتلانتیک» نامیده میشده است.
شومی و بدشگونی مثلث برمودا حتی در عصر فضا نیز باعث تعجب انسانهایی چون کریستف کلمب و فضانوردان آپولو 13 که یکی کاشف در زمین و دیگری در فضاست، شده است.
اینکه چرا وقایع عجیب این منطقه گزارش نمیشود، شاید به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی باشد، شاید هم چون دلیل اصلی وقایع معلوم نیست، اتفاقات مربوطه بازتاب نمییابد. البته در اغلب گزارشات ارائه شده هم سانسورهایی وجود دارد که اصل وقایع را سرپوشیده نگه میدارد.
************************************************************************************************
یک داستان عجیب و واقعی :
در سال 1965 در یک ظهر تابستان پرستاران یک بیمارستان در ایالت آلوها Aloha آمریکا شاهد هجوم ناگهانی نظامیان به آن بیمارستان بودند . کل بیمارستان و همه بخشها در عرض فقط 5 دقیقه پر شد از سربازان تا دندان مسلح . برای رفتن به هر اتاقی نیاز به اجازه فرمانده بود .
فرمانده سربازان سرهنگ چالز مورتی به سربازان دستور اکید داده بود که هیچ شخصی حق ورود و یا خروج از بیمارستان را ندارد . حدود 20 دقیقه بعد پس از بحث هایی که میان فرمانده و مدیر بیمارستان آقای دکتر سوهانگ انجام شد طی یک تماس بیسیم فرمانده دستور آمدن آمبولانس را صادر نمود.
در کمال حیرت یک آمبولانس نظامی طی تدابیر شدید امنیتی ظاهر میشود و دو برانکارد از آنها خارج یشود و مستقیم وارد اتاق جراحی میشود.
تعجب پرستاران از این بود که حتی حمل برانکارد را خود سربازان انجام دادند و تا 5 دقیقه هم در اتاق ماندند- اجسادی مانند جسد بچه (12 تا 15 ساله) روی برانکارداها بود البته خود اجساد دیده نمیشد زیرا درون یک کیسه بودند.
پس از 5 دقیقه 4 پزشک جراح به اتاق وارد میشوند و 2.30 دقیقه درون آن میمانند . در این مدت تدابیر شدید امنیتی بر بیمارستان حاکم است . حتی اجازه تماس هیچ یک از افراد به خارج از بیمارستان داده نمیشود.
پس از خروج پزشکان از اتاق عمل همه شاهد قیافه های درهم و متعجب و وحشت زده آنها میشوند اما کسی را یارای سخن گفتن نیست . پس از 5 دقیقه دوباره همان برانکاردها به آمبولانس نظامی برگشت داده میشود و پس از 20 کل بیمارستان تخلیه میشود .
اما وضع عجیبی بر بیمارستان حاکم است آن 4 پزشک بشدت زیر سوال همکاران قرار دارند . زنگهای بیمارستان به صدا در آمده و بلافاصله موجی از خبرنگاران و روزنامه نگاران به شهر و بیمارستان سرازیر میشود.
پزشکان هیچ کدام حاضر به پاسخ گویی نیستند اما در برار فشار بیش از حد همکاران نخستین حرفها ظاهر میشود.
جوانتیرن پزشک یعنی دکتر استوارت از موجوداتی حرف میزند که بشکل آدم هستند اما با صورتی کشیده و کله ای بمراتب بزرگتر از حد معمول .
آنها رو بافت های بدن این موجودات آزمایشهایی انجام داده اند که ترکیب آن را بسیار شبیه بدن انسان دیدند.
گوشت و پوست درست مانند انسان فقط بجای استخوان چیزی مانند غضروف قرار دارد.
شکل ضاهر مانند انسان دو پا و دو دست اما با تمایز های اساسی - پاهایی کشیده و لاغر مانند - دستانی دراز - گلویی بدون هنجره و چشمانی درشت تقریبا 4/1 صورت را اشغال کرده.
اما دیگر هیچ چیزی بروز نمیکند . پزشکان میگویند به آنها اکید دستور داده شده که حق هیچ گونه اظهار نظری را ندارند.(اما بلاخره خبر درز میکند)
از آن روز به این طرف خیلی حرفا زده شده اما یک حرف بسیار جدی و مستند است .
درست شب قبل از حادثه یک اتفاق عجیب مردم را به بیرون از خانه هایشان میکشد.
در افق دور دست حدود ساعت 5 بعدازظهر در آسمان انفجاری مهیب رخ میدهد ، انفجاری که صدای آن در منطقه بوضوح شنیده میشود - نیروی هوایی آمریکا آن را سقوط یکی از هواپیماهای خود اعلام میکند . اما مردم از نور بسیار شدید تر خبر میدهند چیزی مانند انفجار اتمی در آسمان.
------------------
پس از این ماجرا تحقیقات گسترده ای توسط افراد و روزنامه نگاران انجام گرفت که طی آن یکی از روزنامه نگاران مجله ورلد ساینس به نام بیل کاراگ به حقایقی پی برد که با طرح گوشه هایی از آن اقدام به افشاگری نمود.
این روزنامه نگار که برادرش در نیروی هوای امریکا کار میکرد از طریق او از این قضیه آگاه شد که درست روز انفجار رادارهای نیروی هوایی علایمی را نمایش دادند که در آن شیی نسبتا بزرگ در محدوده فضایی هاوایی درحال پرواز میباشد پس از اعلام و اخطارهای مکرر به این نتیجه میرسند که این شی خارج از برنامه های عادی پرواز در آن مکان قرار دارد لذا بلافاصله سازمان جاسوسی آمریکا و دفتر ریاست جمهوری از این امر آگاه میشوند . بلافاصل جنگنده های(2 جنگنده) نیروی هوایی برای شناسایی شی اقدام به پرواز میکنند .
در پرواز های انجام شده در صورتی که رادار ها همه وجود شیی را نشان میدادند ولی هیچ چیز دیده نمیشد اما خلبانان اظهار میدارند توده ابری بزرگ و سفید درست در منطقه نمایش داده شده در رادار ظاهر شده است و بصورتی مرموز حرکت مینماید. یکی از خلبانان به نام جاناتان هوک در اقدامی به سوی ابر حرکت میکند و بقیه داستان را از زبان خلبان جنگنده دیگر شنیدنیست:
جاناتان باهام تماس گرفت و گفت من میخوام برم ببینم این چیه ، بهش گفتم برای اینکار لازمه ارتفاعت رو خیلی تغییر بدی بهتره قبلش نظرت رو به فرماندهی بگی و اونم با برج تماس گرفت و کسب اجازه کرد. بعد از چند ثانیه بهش گفتن بره و داخل ابره بشه چرا که فرماندهان و سازمان سیا فکر میکردند یکی از هواپیمای جاسوسی و مدرن روسی هست که با استتار خودش درحال جاسوسی هست .بلافاصله جاناتان به سمت ابر میره شاید چیزی حدود 500 متری ابر که میرسه ناگهان یه چیزی مثل رعد و برق میزنه و به هواپیمای جاناتان اصابت میکنه . هواپیمای جاناتان در یک لحظه بصورت کامل نابود میشه و من هم خبر رو به مرکز میدم که دستور بازگشت سریع رو بهم میدن. دیگه نفهمیم چی شد .
-----------------
بیل به دنبال بقیه ماجرا بود تا اینکه بعد از گذشت یکسال یک شب کسی بهش زنگ میزنه و بهش میگه حاضر هست اسناد و مدارکی راجب اون روز ارایه بده و جلوی یک کافه قرار برای ساعت 10 شب گذاشته میشه.
ساعت 10 شب درست جلوی کافه فقط بیل رفته بوده و چیزی حدود یک ربع صبر میکنه تا اینکه از طریق گارسون کافه بهش خبر میدن تلفن باهاش کار داره . پشت تلفن همون شخص به اون میگه سراغ سطل آشغال بره و توی سطل کیفی هست میتونه برش داره و سریع هم از محل دور بشه.
مدارک داخل کیف از حقیقتی پرده برمیداشت که هرگز براش قابل تصور نبود. بله نیروی هوایی آمریکا پس از انفجار هواپیمای جاناتان اقدام به اعلام وضعیت جنگی میکنه و سه موشک رو به سمت ابر نشانه گیری میکنه و شلیک میکنه که یکی از موشکها با شی برخورد میکنه و اون انفجار بزرگ (همونی که مردم دیدند) رخ میده . بلافاصله نیروی دریایی به محل اعزام میشه تا باقی مانده شی رو جمع آوری کنه و به پایگا بیاره تا بررسی کنن اما با کمال تعجب فقط یه جعبه حدود 3 متری یافت میکنن که توش دو تا آدم نما قرار داشته که مرده بودند .
اما این خبرنگار شجاع درست فردای اون روز بصورت مرموزی کشته شد(ماشینش ته دره پیدا شد در صورتی که الکل خونش بالا بوده) ولی این خبرنگار با زیرکی تونسته بود قسمتی از اطلاعات بدست آورده رو قبل از مرگش به آدرس پستی نامزدش بفرسته که اونها بعدا توسط ایشون منتشر میشه.